روز تولد ممکن است برای هر کسی خاصیتی داشته باشد. برای من یادآور گذر به دوران دیگری است. 38 سالگی البته نقطه گذر نیست، بخشی از مسیر است.
دکتر امیری (استاد سه مقطع تحصیلیام) میگفت تغییر و تحول دو بحث جداگانهاند. در تغییر شما یک نقطه زمانی انتخاب میکنید و معمولا اتفاقات کنترل شدهاند. اما تحول، در یک بازه زمانی اتفاق میافتد. مثلا شما متوجه نمیشوید که چه زمانی از دوران نوجوانی به جوانی رسیدهاید یا از جوانی به میانسالی.
اگر دورههای زندگی را به صورت نوزادی، خردسالی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی تقسیم کنیم، نه بر اساس تعریف استانداردی که میگوید جوانی تا 29 سالگی است یا 35 سالگی یا بیشتر، بلکه بر اساس حسی که خودم دارم، دیگر از دوران جوانی گذشتهام. چه اینکه دوران جوانی، دوران اوج انرژی و هدفگذاری است.
نمیگویم این روزها یا این سالها خسته شدهام، اما قطعا انرژی سالهای جوانی را ندارم و اینکه مثل آن سالها هدفگذاری بلندی داشته باشم چندان معقول نیست. شاید بهترین کار این است که به آنچه در دوران جوانی بنیان گذاشتهام، متمرکز باشم و همانها را تمام کنم.
عکس انتخاب شده مربوط به جشن تولد سال گذشته است. در این یک سال همسرم و من تغییر زیادی نکردهایم. سن آرش اما دو برابر شده است!