آدم‌های خوب در زمانه و زندگی ما ممکن است کمتر شده باشند، اما همچنان حضور دارند. آدم‌های اطرافتان را نگاهی بیاندازید.

آدم‌های خوب زندگی ما

مادر و پدر

آنان که مادر یا پدر را از دست داده‌اند، در حسرت وجود آنان هستند. آنان که نوجوانند یا جوان‌ترند، کمتر قدر پدر و مادر خود را می‌دانند. هر چه سن بیشتر می‌شود، هر چه پدر و مادر هم پا به سن می‌گذارند، فهم انسان از ارزش آن‌ها و زحمتی که کشیده‌اند، بیشتر می‌شود.

پدر من می‌گفت: «بابا ! هیچ وقت نمی‌تونی بفهمی پدر و مادرت چقدر دوستت دارن، تا زمانی که خودت بچه‌دار بشی.» و از زمانی که آرش آمده، این جمله را درک کرده‌ام.

همسر و اطرافیان

بدون شک، هر فردی بیشترین تنش را با نزدیک‌ترین افراد اطراف خود دارد. (از جمله مادر و پدر!) اما به‌مرور زمان، می‌توان متوجه شد که اطرافیان و به‌خصوص همسر، چقدر آدم‌های خوبی در زندگی ما هستند. مهمترین ویژگی این افراد، «همراه» بودن در نشیب و فراز زندگی است.

استادان

برای من به شخصه، استادان در زندگی، انسان‌های فوق‌العاده اثرگذاری بوده‌اند. منظورم از استاد، الزاماً هیات علمی دانشگاه نیست. از معلمان مدرسه تا دبیران راهنمایی و دبیرستان و سه مقطع تحصیلی دانشگاه. ویژگی استاد قابل ستایش، کسی بوده که در کنار درس خود، درس زندگی و انسانیت هم ارائه داده است. گاهی در قالب بیان نکته و خاطره و گاهی با رفتار خود.

انسان‌ها

انسان در اینجا، یعنی کسی که فراتر از مرزهای اخلاقی، خود را سپر بلای دیگر می‌کند. نه اینکه حتماً در حادثه یا … جان خود را به خطر بیاندازد، بلکه همین‌که فردی کاری کند که احساس خوبی به شما دست بدهد، انسانیت نشان داده است. از احترامی که از یک غریبه در راه می‌بینید، تا روی خوش یک رهگذر تا کمکی که یک ناشناس برای شما انجام می‌دهد.

آدم‌های خوب کم نیستند

در ابتدا گفتم آدم‌های خوب کمتر شده‌اند، اما واقعیت این است که آدم‌های خوب، کم هم نیستند. فقط باید به اطراف خود نگاهی کنیم و آن‌ها را ببینیم. قدری به نوع نگاه ما هم ربط دارد. به قول مرحوم مادربزرگ همسرم «من تو زندگی آدم بد ندیدم.»