ده سال گذشت … چه اینکه زندگی واقعی، مفید و موثر من از زمانی شروع شد که نوشتن رو آغاز کردم … اولین بار ۱۵ خرداد ۱۳۷۶ به مناسبت تولدم، و امروز دقیقا ۱۰ سال از اون روز میگذره.
توی این ده سال چقدر نوشتم و تایپ کردم! داستانهای طنز، شعر، مقاله، نامه، خاطرات، برنامهها … و چقدر هم توی ذهنم مطلب اومد و هیچوقت نوشته نشد!
اما میتونم بگم راضی هستم از خودم، هر چند شاید بهتر و بیشتر از اینها میتونستم بنویسم … و مینویسم!
ده سال ز عمر من، آمد و برفت
نیک و بد روزگار، آمد و برفت
آنطور بزیستم که در این لحظه عمر
گویم که پرثمر، آمد و برفت
(جدا هیچوقت شاعر خوبی نبودم!)
تولد هر آدم، روزیه که احساس کنه یک بار دیگه به دنیا اومده … اون روز ممکنه هر روزی باشه، ممکنه عید نوروز باشه، ممکنه روز تولدش باشه … روز مهم نیست، یک بهانه است، مهم اینه که اون روز باور کنه یه جهش دیگه توی زندگی اون به وجود میاد و به میزان این جهشهاست که میتونه پیش بره و افقهای تازهتری به وجود بیاره.